نقطه . نه


دلم می خواهد یک دیوار بکشم از این طرفِ دردهایم تا آن طرفِ . . .


تا حداقل بدانم اینجا واقعا راهی برای عبور نیست !


حتی دیگر از گفتن کلمه  خـ َ سـ تـ ـه اَ مـ ، خسته ام .


انگار در یک قوطی کبریت حبس شده ام . . .


خدایِ  دِ دِ دِ لِ من کجاست ؟!


 نمی دانم من از او پنهان شده ام یا او از من ؟!


من همینجایم. . . بی چون و چرا . . . در تنهایی و سکوت به سر می برم . . .


این بار با تمام وجودم می خواهم از تو . . .


هوای مرا بیش از این داشته باش مهربان .


نقطه . هشت

 

دست بردار . . . 

 

چه می خواهی از جانِ این بدبختِ فلک زده ؟! 

 

او دلش بارانی تر از من و توست . . . 

 

دست بردار از این آسمان . . . 

 

باید دور شوی . . . 

 

خیلی دور . . . . . . . . . . .