نقطه . بیست و هشت

هرچه قدر هم که دلم می گیرد ؛ هرچه قدر هم که گریه ام می گیرد  

 هرچه قدر اشک می ریزم ؛ 

نمی دانم چرا لابلای این ها باز هم این امید هست در دلم که تو هستی؛  

و هستیم و خواهیم بود باهم. 

- نمی دانم این دل خوشی ها از کجا می آید!

نقطه . بیست و هفت

چه دلم گرفته از هوای آلوده ی این شهر 

من دلم تو می خواهد 

و هوای پاک نفس هایت 

چگونه به تمام دنیا بفهمانم نفس کشیدنم سخت می شود ؛ تنگ می شود؛ 

چگونه بایدم گفت که تو باید کنارم باشی تا هوای تازه برای نفس کشیدن داشته باشم؟! 

پ ن : تنگ می شود بیش از حد این روزها دلم... 

هرچه بیشتر باشی؛ و نباشی؛ سخت تر می شوند روزهایم...