خوشحال میشم بیشتر در مورد اینایی که گفتی بدونم و البته خوشحال میشم بیشتر کمکت کنم روحت مگه چی میگه که اینجوری سر جنگ هستین روح باید اروم باشه دقیقا مثل خودم که روزی یه من دارو میخورم
دست به سینه نشسته ام و سکوت مات خانه را مینگرم....گیج سرد و خاموش ...راستی نشانیم از باد بپرس او میشناسدم... سلام متن زیبایتان مرا به وجد اورد زیبای کلامتان ستودنی است
خوشحال میشم بیشتر در مورد اینایی که گفتی بدونم و البته خوشحال میشم بیشتر کمکت کنم
روحت مگه چی میگه که اینجوری سر جنگ هستین
روح باید اروم باشه دقیقا مثل خودم که روزی یه من دارو میخورم
صلح بایدت!
صلح پایدار
کار جدید مبارک دوستی
من همین دور و برام. هر روز سر میزنم اما چیز زیادی واسه نوشتن ندارم
این آوار خواسته ها و نگاه مرموزانه ی آغشته به خنده ات ...محیط و کار اگر همین مقدار التهاب را به عفونت نکشد هنر کرده ...
تویی که نبودنت ظلمت است..
ظلم است اصلا..
برای من که دست به چانه
منتظر آتش بس جنگهایمان بودهام..
هـِی دِلِ "
دست به سینه نشسته ام و سکوت مات خانه را مینگرم....گیج سرد و خاموش ...راستی نشانیم از باد بپرس او میشناسدم...
سلام متن زیبایتان مرا به وجد اورد زیبای کلامتان ستودنی است
جنگهای صلبیست انگار ...
و بالاخره بازم من
محیط کار رو برا خیلی کارها بهونه نکن
نه برا عشق
نه برا ننوشتن در مورد عشق
امیدوارم بیشتر درمورد هم بدونیم
وبلاگمو آپ کردم
تو کلبه ی کوچیکم منتظر قدمهاتون هستم
بامید دیدارتون در کلبه ی حقیرانه ام به ادرس مزرعه طلایی
عزیزمی....
خودت چرا نیستی ؟
هستیـــــــــــــــــــــم..............
نیستی؟ کجای قصه ماندی؟
نوشته های وبلگ زیباتون رو خوندم.. ظاهرا با وبلاگ من همسن و هم خلق و خو هستن..
خوشحال میشم استفاده کنم
هم سن نه!
من نزدیک ۷ساله که وبلاگ نویسی می کنم!
کلا آدم نباید مقایسه کنه با هیچی و هیچ کس... :)